نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

سلام خوش آمدید

۳ مطلب در اسفند ۱۴۰۳ ثبت شده است

ما را که به هیچ میفروشند ، ای خواجه نمیخری غلامی؟!

  • ۲ نظر
  • ۲۹ اسفند ۰۳ ، ۱۴:۵۴
  • سجاد ...

من یه دهاتی ام ؛ رسم شما شهری ها رو بلد نیستم ؛ به آداب شما شهری ها هم بلد نیستم حرف بزنم 

... من همون بچه ای ام که زیر آوار مونده بود خانواده اش فرار کرده بودند 

 

+ این حرف های شیخ اسماعیل رمضانی بود در آخرین شب حضورش در سحر نشینی های رمضان ۱۴۰۳ نجف . این کلام و بغضی که پشت این کلام بود ، واقعی ترین توصیفی بود که میشود از «وضعیت» داشت ؛ توضیح‌اش کمی برای ناهم‌زبان‌هایی که مرا از دور ، از پشت پوست و گوشت و استخوان ، و از قاب مورد علاقه خودشان میبینند سخت است . القصه نام و یاد شیخ اسماعیل رمضانی در خاطرم نشست کنار تصویر آن پیرمرد طبسی ، درست همان‌جایی که نام منصور نظری و وحید اشتری و ... را در خاطر سپرده ام . این وسط جای یکی خیلی وقت است که خالیست و دلم برایش عمیقأ تنگ است !! ؛ همین ؛ یاعلی 🍃

  • ۰ نظر
  • ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۰۰:۱۶
  • سجاد ...

یکی از اساتید مو سپید کرده تاریخ ، از پس سالها مطالعه و کاوش در صفحات به یادگار مانده از چندین هزار سال زیست ابنا بشر ، نقل به مضمون چنین می‌گفت که « این از بدشانسی های معاویه بود که معاصر و هم روزگار کسی چون علی💚 بود» وگرنه همین معاویه که نامش در تاریخ با ننگ و نیرنگ عجین شده ، در دوره‌ای دیگر و هم عصر با حاکمانی دیگر اگر می‌زیست ، می‌توانست حاکمی شمرده شود پر آوازه ، مزین به دانش و قدرت و تدبیر و میانه روی !

بنظرم یکی از بدشانسی‌های تازه به دوران رسیده‌های این روزگار ، چه از نوع روشنفکری اش ، چه از نوع دینی اش و چه آن ملغمه‌ی نچسب و بدقواره ترکیبی اش ، این است که با کسی مثل سید حسن نصرالله هم روزگار بوده است . 

آدم تازه به دوران رسیده چنین است که بر یک خروار از مفاهیم دهان پر کنی چون انسان ، آزادی ، فقاهت ، تقیه و ... می‌آویزد و یک روزی که زمانه مفاهیم جدید اقتضا کرد لاشه تهی از معنای آن مفاهیم را در گوشه ای چال می‌کند . شاید هم این مفاهیم را به موزه ها بسپارد تا همینطور بکر و لوکس و دست نخورده باقی بمانند جهت مشاهده بازدید کنندگان . آدم تازه به دوران رسیده وقتی از مفاهیم حرف می‌زند چیزی جز یک تصویر مبهم ارائه نمی‌دهد تا هر چه را بخواهد بتواند بر قامت ناساز آن کلمه ها بپوشاند . اما قد آدم ها آنجا معلوم میشود که پای مصادیق به میدان می‌آید ، و اصلا همه دعوا ها اینجاست ؛ بر سر مصادیق . وگرنه تا وقتی مفاهیم سوژه اند ، همه در قامت رستم دستان رجز میخوانند و مبارز میطلبند . این غربال مصداق‌هاست که واقعیت را رقم می‌زند و تاریخ را به پیش میراند ، نه توهم تخدیری مفاهیم .

سید شهید مقاومت ، برای کلمه ها جان میداد . برای آنها آبرو می‌خرید . بر لاشه بی جان مفاهیم از معنا تهی شده ، می‌دمید و معنا خلق میکرد . در روزگاری که آدمیزاد خودش را هم فراموش کرده بود ،  سید مقاومت احیاگر انسان و انسانیتی شد که شعارش را دیگران میدادند ؛ برپا دارنده پرچمی شد که هزار هزار عمامه به سر بی‌خاصیت زیر آن به اسم و رسم رسیده بودند ؛ و طبیعتاً بیخود نیست، کوتوله ها و انسان‌نماهایی که نان از پوکی و سستی و ناراستی واژه ها میخورند ، این قامت و تجسم انسانی را برنتابند ، او را انکار کنند و بر او سنگ بزنند ؛ که اگر خوب دقت کنی درخواهی یافت بر نقش خود که در آب می‌بینند سنگ میزنند ...

سید شهید 🌱

  • ۱ نظر
  • ۰۶ اسفند ۰۳ ، ۰۱:۵۹
  • سجاد ...

خداوندا
در جهان ظلم و ستم و بیداد
همه تکیه گاه ما تویی
و ما تنهای تنهاییم
و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم
و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم ...
ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی🌱

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب