نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

نَهانخانِه

راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوار تر

سلام خوش آمدید

ناخوش آواز

دوشنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ

شما هر جا که هستی برو توی یک مسجد و بصورت رندوم با چند نفر درباره ایمان و باور قلبی‌شان به خدا صحبت کن یا به نحوی سعی کن جای خدا را توی زندگی روزمره شان پیدا کنی ؛ در خواهی یافت خیلی از این جماعتی که صبح و ظهر و شب در صف نماز جماعت پَلاس اند ، اعتماد و نیازشان به خدا از مشرکان صدر اسلام هم کمتر و ناچیزتر است . 

مشابه همین بی‌مایگی را در روشنفکران هم خواهی دید ؛ آنگاه که در عالمی فراتر از کلمات و انتزاعیات و مجادله ها ، واقعیات خود را به شکل بی رحمانه ای بروز می‌دهند بی آنکه ذره‌ای از اخلاق و فضیلت و آزادگی و هر آنچه شعارش می‌دهند ، رنگ گرفته باشد .

ده سال پیش که غوغای گوش خراش برجام آسمان سیاست ایران را آلوده کرده بود ، دانشجویی بودم تازه به دوران رسیده که سر پرشوری برای دعواهای سیاسی داشت . یکی از کارهایم این بود که از مناظره های پر هیجان آن روزها یادداشت برمی‌داشتم تا مبادا روزی ، جایی ، محفلی حرف از توافق بشود و "من" حرفی برای گفتن نداشته باشم ! :) . آنقدر هم در این کار مهارت پیدا کردم که یکبار در مسابقات مناظره در موضع کسی که عقایدش را قبول نداشتم نشستم و صاحب عنوان شدم 😁😂

زمین این بازی اما آنجا عوض شد که روزی برای صحبت در مورد موضوعی دعوت شدم که حرفی برای‌اش نداشتم . دو ساعت مانده به مراسم ، در حرم حضرت شاهچراغ گوشه ای نشستم و فارغ از همه دعواها و مناظراتی که پیش از این دنبالشان میکردم ، برای اولین بار فهم خودم از مسئله مورد بحث را تقریر کردم . بجای اینکه سخنگوی حرف ها و استدلالات دیگران باشم ، این‌بار ترجیح دادم فهم خودم از مسئله را بنا کنم . این البته میراثی بود از روزگار حلقه مطالعاتی بچه های هیئت . جایی که ابتدا قرار بود فقط دور هم بنشینیم و و کتاب های شهید مطهری را بخوانیم ، اما یک بزرگتری ما را برد به سمت اینکه نباید یک خواننده صرف باشیم و لازم است مولف را نقد کنیم ولو اینکه او مجتهدی عارف باشد و ما دانش‌آموزانی چهارده پانزده ساله .

تعارف که ندارد ؛ من تازه بعد از ۲۰ سال جایی کارکرد عقل را یافته بودم که حرفی برای گفتن نداشتم ؛ که ترک عادت کردم و ناچار به سکوت شدم . انگار کن که تفاوت آدم ها را گاهی نه حرف‌هایشان ، که سکوتشان رقم می‌زند. 

یک دوستی میگفت این روزها استوری هر کس را پیش از اینکه ببینی ، میتوانی حدس بزنی در مورد چه می‌خواهد حرف بزند . گویی که دیگر کسی حرفی از خودش ندارد . همه سخنگوی افکار آماده دیگران هستند . همه حرف ها تکراری‌ست . خطبه های نماز جمعه همه شهر ها یکیست . روشنفکران هم دیگر تألیف نمی‌کنند، از دم ترجمه می‌کنند . آدم‌های یک آبادی کوچک مرغ خیالشان در همان آسمانی میپرد که برج نشین های فرشته و زعفرانیه !

نمی‌خواهم درس اخلاق بدهم یا به سیاق روشنفکران همه را جز خودم به بی عقلی  متهم کنم ، فقط تجربه شخصی ام میگوید خیلی از گزاره هایی که پیش‌فرض هایمان را تشکیل داده و یا عباراتی که لقلقه زبانمان است و محض محکم کاری و آرامش وجدان ، یک اتیکت عقلانی هم ضمیمه اش کرده ایم ، حتی اگر صحیح هم باشند ، بیش از آنکه حاصل کلنجار های عقلانی باشد ، زاده توهمات و آرزومندی ها و جوگیری هاست ؛ و اگر چنین نبود ، اینقدر بین حرف ها و عمل‌هایمان دوری نبود و اینقدر بر تصمیمات و اراده‌هایمان سست عنصری و انفعال و ترس چیره نبود. تصورم اینست آدمیزاد حقیقت عقل را نخواهد چشید مگر با این آفات مذکور پنجه در پنجه شود و گویی نسخه پریمیوم عقل را جز از راه مبارزه با این آفات نمی‌توان کسب کرد.

انگار که مقصد همه سیر و سلوک ها و بکن‌نکن های اخلاقی چیزی جز صیانت از عقل نیست ... [عجیب بود ؛ نبود؟!]

+ یک جایی امام رضاجان💚 گفته اند عقل آدمی کامل نمی‌شود مگر اینکه از ده خصلت بهره مند باشد [کلیک کنید و بخوانید] . من اول بار که این حدیث را شنیدم تا مدت ها درگیر خودم بودم و درگیر اینکه اصلا این عقل چیست که با همه نشانه های خردمندی در این روزگار منافات دارد ... 

پیشنهاد میکنم بخوانید و اگر به نتیجه ای رسیدید به اشتراک بگذارید. 

  • ۰۴/۰۵/۰۷
  • سجاد ...

عقل

نظرات (۷)

بسیار عالی

روایت نابی بود.

درود بر شما

 

واقعا حقیقت عقل فراتر از اونی هست که ماها ادعا می کنیم.

و عقلانیت و عاقل بسیار شریفتر و ارزنده تر از اون چیزی که بر سر زبانها افتاده

پاسخ:
سپاس از شما🙏
البته منظور من در یادداشت این نبود که عقل یک امر دست نیافتنی و ماورایی هست . بنظرم پیچیدگی اش در اینه که آدمی‌زاد به اندازه تلاشی که برای پاکی خودش میکنه از عقل بهره‌منده . 

بله متوجه منظور شما هستم.

 

عقل، موهبتی هست که به همه إعطا شده،

مهم اینه که هرکسی بنا به قابلیتها و ظرفیتهاش، بتونه هرچه کاملتر اونو به فعلیت برسونه 

بوی خوبی اومد اینجا 

اسپینوزا گفت وقتی عقلم را به احساس تبدیل کنم رستگار میشم 

و حدیث امام رضا داشت راهکارهای عملی این تکمیل سیر( به قول شما) عرفانی  رو نشون میداد 

 

 

 

پاسخ:
یه تعبیری هم داشت شهید ابومهدی المهندس به نام عقل سرد ؛ میگفت در بحران ها به عقلی سرد و قلبی گرم احتیاج داریم . به محض اینکه برعکس بشه به هرج و مرج تبدیل میشه ...

جالب بود.... چراغی را در ذهنم روشن کرد✌

پاسخ:
چراغ خانه‌تان روشن 🙏
  • اقای ‌ میم
  • عجب نکته ای فهم خود آدم از مساله

     

    پاسخ:
    البته این فهم مثل بذری میمونه که لازمه مدام و پیوسته آبیاری بشه و بهش نور و غذا برسه و البته آفت نزنه ! مطالعه کردن ، به بحث گذاشتن ، همفکری کردن و فکر کردن لوازم این مراقبت اند .
    + بانی خیر شدی بعد مدت ها سری به پستوی یادداشت هام زدم 😍

    آفرین

    آفرین

    مطلب خیلی درستی بود.

     

     

    پاسخ:
    🙏

    این یه فرض محاله. ولی اگر عالم پروردگاری نداشت، شایسته بود که عقل رو بپرستیم.

    پاسخ:
    الان باید خدای عقل رو پرستید 

    ارسال نظر

    نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.

    خداوندا
    در جهان ظلم و ستم و بیداد
    همه تکیه گاه ما تویی
    و ما تنهای تنهاییم
    و غیر از تو کسی را نمی‌شناسیم
    و غیر از تو نخواسته‌ایم که کسی را بشناسیم ...
    ما را یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی🌱

    طبقه بندی موضوعی
    آخرین مطالب